با سلام، قسمت اول این متن را میتوانید از اینجا مطالعه فرمایید.
...
ای یزید چراچنان نگویی وچنین نکنی؟!
تویی که جراحت را به انتها رساندی
وریشه مان را بریدی وخون فرزندان محمد (صلی الله علیه واله وسلم) وستارگان
زمین ازخاندان عبدالمطلب را به خاک ریختی و یاد پدارنت کردی وبه گمانت
آنان رافراخواندی .
پس به زودی به آنان می پیوندی وبه عاقبت آنان دچار
میشوی وآرزو میکنی که ای کاش لال بودی وآنچه گفتی، نمی گفتی. و آرزو میکنی
ای کاش فلج بودی وآنچه کردی نمی کردی .
بارخدایا! حق مارابستان وازستمگران برما انتقام بکش وخشم وغضب را بر قاتلان ما وقاتلان حامیان ما جاری ساز.
قسم
به خدا که ای یزید ! توپوست خودرادریدی وگوشت خودرا بریدی و به زودی بر
رسول خدا (صلی الله علیه واله وسلم) وارد می شوی با بارسنگینی ازخون
فرزندانش وحتک حرمت خاندان وبستگانش ، درآنجا که خداوند آشفتگی آنان را
سامان می بخشد، خاطرپریشان آنان را جمع می کند وحقشان را می ستاند.
« وَلا تَحْسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلوا فی سَبیلِ اللهِ اَمْواتاً بَلْ اَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقونَ »
و گمان مَبیرد آنان که در راه خدا کشته شدند مرده اند، آنان زنده اند و در نزد خداوندشان روزی میخورند ( ال عمران 169).
و تو را همین بس که حاکم، خداست. محمد دشمن توست وجبرئیل پشتیبان او .
و به زودی آنکه سلطنت را برای تو آراست وتو را برگردن مسلمانان سوار کرد، خواهد دید که ستمگران را چه عقوبت وجایگاه بدی است و خواهید دید که کدام یک از شما جایگاه بدتری دارید ولشکر ناتوانتری .
واگرچه روزگار، مرا با تو همگفتار کرد ولی من همچنان تورا حقیر می بینم و سرزنشت را لازم
می شمرم و توبیخت را واجب می دانم.
ولی حیف که چشمانم اشک بار است وسینه هایمان آتش دار.
درشگفتم ! و بسیار در شگفتم از اینکه بزرگ زادگان حزب خدا به دست بردگان آزاد شده حزب شیطان کشته شدند!؟
و از دستهای شماست که خون ما می چکد و با دهانهای شماست که گوشت ما کنده می شود.
مگرنه اینکه گرگها برگرد آن بدنهای پاک وتابناک حلقه زده اند و کفتارها آنها را در خاک می غلتانند .
اگر
اکنون غنیمت تو هستم به زودی غرامت تو خواهیم شد (یعنی درقیامت درپیشگاه خدا
باید جواب بدهی و زیان همه چیز را پرداخت کنی). آن هنگام که هیچ چیز جز
اعمال خویش را با خود نخواهی داشت و خدایت به بندگان خویش ستم نمی کند و
ملجأ و پناه من خداست و شِکوِه گاه من ، خداست.
پس هرمکری که میتوانی بساز و هر تلاشی که میتوانی بکن.
به
خدا سوگند که ریشه یاد ما را نمی توانی بخشکانی و وحی ما را نمی توانی
بمیرانی و دوره ما را نمی توانی به سربرسانی و ننگ این حادثه را نیز نمی
توانی ازخود برانی.
عقلت منحرف ومحدود است و ایّام حکومتت کوتاه و معدود و جمعیتت پراکنده و مطرود.
روزی خواهد رسید که منادی ندا خواهد کرد:
« اَلالَعْنَةُ اللهِعَلَی الَّظالمین » (هود 18)
پس حمد وسپاس از آن خدای جهانیان است که برای اَوّلمان سعادت و مغفرت رقم زد و برای آخرمان شهادت و رحمت.
ازخدا می خواهیم که ثوابشان را کامل کند و بر پاداششان بیفزاید و ما را جانشینان شایسته آنان قراردهد که او بامحبت و مهربان است و او برای ما کافی است و هم او بهترین پشتیبان ماست.(1)
1.ترجمه : ازکتاب آفتاب درحجاب ، اثرسیدمهدی شجاعی ص200تا204
2. عصمت میرزایی